رئال؛ماکیاول روی عرشه ناو سفید /یک قهرمانی تابوسه خداحافطی


Real Madrid players celebrate against Ajax

 

 هیوا حکمتی | روزنامه نگار و فوتبال نویس

سایت گل- تفاوت امسال سی ال با چند سال گذشته در افزایش کیفیت تیمها و تعدد شانس های قهرمانی ست اگر دور یک هشتم بازیها تا حدودی قابل پیش بینی باشد اما جدال رو درروی هشت تیم باقیمانده ، نبردی ست بس نفس گیر و غیر قابل پیش بینی .این هفته به سراغ شاهزادگان مادریدی میرویم تیمی که در چند وقت اخیر با حواشی و مسائل زیادی روبرو بوده  در این دو سه سال و بالاخص در مدت اخیر آنقدر از مورینیو و رئال گفته شده که بهتر دیدیم از زوایای تازه تری  به مادرید و تیمش نظر بیاندازیم کمی روی پدیده مورینیو زوم کرده  و او را بهتر بشناسیم

     

مورینیو که بود ؟

مورینیو پسرک  ریزه میزه باهوشی  بود که  در ستوبال به همراه پدر سر زمینهای فوتبال میرفت از همان کودکی بجای بازی کردن به مربیگری علاقه نشان می داد .دفترچه کوچکی داشت که اتفاقات درون  زمین را یادداشت می کرد - همان دفترچه ایی که همین حالا هم با سوت آغاز بازی  ، تند تند  چیزهایی را در آن یادداشت میکند -اخیرا کاغذی از یکی از همین دفترچه ها  به بیرون درز پیدا کرده و کلماتی مثل نفوذ ...توپ مرده ...روی آن نوشته بود - بعد ها کلاس اقتصاد را رها کرد، رشته ایی که مادرعلاقه داشت در آن تحصیل کند ، رفت دنبال عشق اش ، ورزش و فوتبال .

انگلیسی یاد گرفت و با همین زبان داخل اسپورتینگ  شد .بابی رابسون که به عنوان مربی از هواپیما پیاده شد ، به او چسبید و دیگر جدا نشد .رابسون میگوید دیدم این بچه جنم مربیگری دارد و علاقه نشان میدهد همیشه در تمرینها او را پیش خودم نگاه میداشتم . ژوزه هر چه را هم در دنیای فوتبال یاد گرفت از همین رابسون بود و فن خال . ماکیاولی اگر پیرش بود ، رابسون هم پدر معنوی فوتبالی اش شد  وقتی هم به پورتو و بارسا رفت او را با خودش برد .

بچه های اسپورتینگ و پورتو  تعریف میکنند  رابسون نیم ساعت حرف میزد ژوزه پنج دقیقه ترجمه میکرد از همان موقع خوی ماکیاول گری داشت و نم پس نمی داد .کلمات رابسون را برای خودش قورت .و درش رسوب می داد .کلمات رابسون را با کلمات ماکیاولی و کلمات روانشناسی  ترکیب کرد و جمله مربیگری اش  را ساخت .با آنکه تا دم مرگ رابسون ، ارادتمندش ماند اما هیچگاه یک تشکر خشک و خالی هم از بارسا نکرد به هر حال او وامدار بارسا بود و خیلی از کار مربیگری را  آنجا آموخت ... گرچه تماشاگران نوکمپ در زمان چلسی و اینتر با او رفتار خوبی نداشتند اما مسولان بارسا هیچگاه به او بی احترامی نکردند.

شاید ژوزه انتظار داشت او را بعنوان مربی بارسا انتخاب میکردند بعد از چلسی و قبل از اینتر تا یکقدمی اش هم رفت ولی گویا کرویف وتو کرده بود .به هر حال بارسا در آستین خودش مار پرورانده بود خیلی زود هم انتقام خودش را از بارسا گرفت وقتی داور سوت پایان نیمه نهایی جنجالی نوکمپ را زد طلایی ترین لحظه زندگی مردی بود که انگشت اشاره دست راست خود را بالا کرد و دیوانه وار دور زمین می دوید عکس تاریخی او دست در گردن مونتاری روی جلد همه مجلات رفت با چشمانی ماکیاولی وارش  که  معلوم نبود کجا را تماشا دارد .

وقتی در مورد باز کردن شیر آب در پایان بازی ازش سوال شد ، تعبیری شکسپیری داشت : بوی خون و چرک و تعفن و پستی وپلیدی و دست های آلوده همه جا را گرفته .آب باید همه  را می شست .این شکسپیری ترین ترجمه تاریخ در میدان فوتبال بود شاید هم خودش نقش مکبثی را بازی می کرد که حاضر بود برای  قدرت همه چیز را فدا کند   

     

اولین ماکیاولیست میدان فوتبال  

پدیده مورینیو این سالها سبب پیدایش یک دو قطبی در دنیای فوتبال شده که  یک طرفش را  مورینیو پرست ها و طرف دیگر را مخالفانش تشکیل میدهند .حتی دریغ از یک حد وسط. همان دوگانگی ابدی خیر و شر .داستان رئال و بارسا هم فقط یک بهانه است  .

با رفتن مورینیو به تیم دیگر این جدال خیر و شر در جایی دیگر ادامه پیدا خواهد کرد کمی بیشتر یا کمتر .از این دست آدمها در تاریخ کم نبودند یکی اش جناب ماکیاولی سیاستمدار فلورانسی که تعدادی  او را نابغه و گروهی نمایش روح شیطان می پنداشتند در این میان شباهت بی اندازه ماکیاولی و مورینیو از جهات زیادی قابل کنکاش و گفتگو ست .گویی روح ماکیاولی در مورینیو حلول کرده .

ژوزه را میتوان تجلی اندیشه های ماکیاولی بعد از پانصد سال در میدان فوتبال دانست گر چه میدان سیاست ، پیشتر ماکیاولی های زیادی را بخود دیده بود .اصلا اگر مورینیو اولین ماکیاولی تاریخ فوتبال نبود و خویی ماکیاول گری نداشت که نمیتوانست اولین ها را رقم زند و با چندین تیم و تیپ مختلف از زبانها و فرهنگهای متفاوت در جهان فوتبال به قهرمانی رسد .البته  ماکیاولی / مورینیویی بودن نه شرارت است و نه فضیلت هم خوب است هم بد ،  میتواند مثبت  باشد یا منفی و این محل  نزاعی است با دو گانگان ازلی خیر و شر .ماکیاولیسم مورینیویی  نقطه ورود این بحث است .    

 

شخصیت و خلق و خو

کاریزماتیک ، رک و صریح ، مبارزه طلب ، جنگجو ، سر سخت ، خستگی ناپذیر ، جاه طلب ، سازش ناپذیر ،با اعتماد بنفس و خود باور ، توانایی زیاد برای نفوذ و سلطه بر دیگران ، تشنه موفقیت و پیروزی ، بیشتر دیگران را متقاعد می کند و کمتر متقاعد می شود  مهارت بالا در افکار خلق الساعه و حاضر جوابی ، داشتن پاسخی مناسب برای هر سوال، دوری از روابط اجتماعی و دوست داشتن تنهایی با خانواده ،کوتاه نیامدن در هر مساله ایی ، در پیوستن به حلقه قدرت تردید به خود راه نمیدهد، نمیتواند کسی یا چیزی را بالاتر از خود ببیند 

 

 فلسفه کاری  برگرفته از اصول ماکیاولیسم

    

زنفگی یعنی پیروزی . این پیروزی را به هر قیمتی بدست آور اگر چه  در راه نیل به آن هدف وسیله را توجیه کند .چیزهایی را که نداری تحقیر کن .از تحقیر کردن حریف ابایی  نداشته باش  بازیکن باید مربی را دوست داشته باشد و از او بترسد اگر دوست نداشت حداقل باید بترسد .تهاجمی و طلبکار باش  از همه کس و همه چیز مسولیت کارهای خلاف پسند باید بر دوش دیگران انداخته شود .

دادن انگیزه و تهیج کردن گروه حتی برای یک نیمه بازی یا یک هفته یا یک فصل . زندگی یعنی انگیزه اگر جایی انگیزه از بین رود ادامه کار مقدور نیست در پروژه کاری اگر چیزی اذیتت  کند باید کنار گذاشته شده  یا حذف شود کنارآمدن در فرهنگ ماکیاولی وجود ندارد . نفوذ زیاد روی شخصیت ، روح و روان بازیکنان . نیازهای ذهنی زیردستانت را هدف گیر تا از تو پیروی کنند ، بر قلب و ذهن دیگران حکومت کن . برای حل مشکل منبع مشکل را از بین ببر دشمنت را از میدان بدرکن . با رفتار آینه ای دشمن را خشمگین و خلع سلاح کن . بی شکل باش . ظاهری برانگیزاننده ایجاد کن .

به هر قیمتی مورد توجه باش . دیگران را به خود وابسته کن و به هیچ کس وابسته نشو . دیگران باید با ورق هایی که تو به آنها میدهی بازی کنند  نیت واقعی خود را همیشه  پنهان کن . باشگاه از صدر تا ذیل باید بنده مربی باشد .در سایه مدیران محو نشو .بحرانها ، خطرات و ریسک ها را تا مرحله آخر برنامه ریزی کن  دقیق بدان  چه می خواهی  و دقیقا آنرا منتقل کن .با مدل شخصیتت  بازیکن را تحت تاثیر قرار بده  و بیشترین بازده را از آنها بگیر . موضع برد - باخت در بده بستانهای دو طرفه. ایجاد کن با همه قدرت و وجود از شهرت و اعتبارت دفاع کن. به بازیکنان تلقین کن که نمیتوانند بازنده از میدان خارج شوند     

 

بکار گیری اندیشه های ماکیاولی  در میدان فوتبال   

مردم (بازیکنان ،باشگاه ، رسانه ها و همه افراد دور و بر ) حافظه کوتاه مدت دارند اگر می خواهی ضربه زنی ، سریع و محکم بزن و اگر می خواهی محبت کنی کم کم و طولانی کن چون در ذهن مردم بیشتر می ماند .هرگز نباید به دیگران تا اندازه ایی آموزش داد که بتوانند بدون کمک شما کارهایشان را انجام دهند قانون وابسته سازی دیگران بخود یکی از ستونهای ایمنی قدرت شما در آینده خواهد بود .

مردم در رفتارشان نسبت به کسی که خود را مهربان و محبوب نشان دهد چندان متوجه و دقیق نیستند در  صورتیکه نسبت به کسی که خودرا ترسناک جلوه دهد ، متوجه و دقیق هستند .توده مردم فریفته ظاهرند و نتیجه را نگاه می کنند .هر چه قدر قویتر باشی و محکمتر سخن گویی ، بیشتر دوستت دارند .بخند اما نه از درون  گریه کن اما نه از برون . به دوستانت بیش از حد اعتماد نکن . استفاده از دشمن را بیاموز . همیشه در پی سود خود باش  حریص باش و آنچه را میتوانی تصاحب کن  اگر چیزی موثراست بکارش گیر  

ماکیاولی در کتاب ارزشمند خود ، شهریار می نویسد :یک شهریار (مربی ) باید نیروی مخالفی (بارسا ) را زیرکانه بپروراند تا با پیروزی بر آن بتواند موقعیتش  را بهبود بخشیده و خود را به عنوان یک قهرمان نزد مردم (طرفداران ) نشان دهد .مصاحبه های مورینیو را نگاه کنید درست بعد از پیروزی در نوکمپ و قهرمانی در لالیگا بارسا از یک دشمن تبدیل به بهترین تیم جهان و سراسرتعریف و تمجید شد  

 

بازنگری  تاریخ -- گواردیلا ، مسی ، په په و مورینیو در یک نما

ماکیاولی  می گوید شهریاری (مربی ) که می خواهد شهریاری (قهرمانی - پیروزی ) را از کف ندهد می باید شیوه های ناپرهیز گاری را بیاموزد و هر گاه نیاز باشد بکار بندد .اخلاق (اخلاق فضیلت گرا) بیشتر  یک امر فردی ست تا جمعی .نمیتوان بر پایه اخلاق ، سیاست ورزی (مربیگری ) کرد ناکارآمدی اخلاق فضیلت گرا ، ماکیاولی را به تجویز رذیلت ها وا می دارد .

ماکیاولی میگوید چیزهایی هستند که فضیلت بشمار می آیند اما سبب نابودی می شوند اما در اینجا رذیلت ها ست که پیروزی و سربلندی به بار می آورد و از آن بعنوان اخلاق اضطرار نام می برد .

در این مثال بازنگری تاریخی ، کلیدی ترین لحظات ماکیاول گری مورینیو رقم می خورد .در دیدار معروف برگشت نیمه نهایی چمپیونز لیگ بارسا - اینتر در لحظه ایی از بازی مسی خیلی معمولی برای گرفتن توپ پایش را مثل حریف مقابل دراز کرد .در همان لحظه مورینیو از کنار زمین دستش را بشکل مته برقی کرد و روی شقیقه اش گذاشت و به حالتی مثل اینکه بگوید چته بچه ، دیوانه شدی ، عقلت رو از دست دادی که اینطوری می کنی .مسی هاج واج مانده بود و حتما بخودش می گفت که کار بدی را انجام نداده اما مورینیو می خواست روی روح و روانش تاثیر گذاشته و تمرکز لازم را از او بگیرد .

در همان لحظه مورینیو با دستش مسی را بطرف خود فرا میخواند بهترین بازیکن جهان اسیر اندیشه های ماکیاول گری شده بود در همان بازی بعد از اخراج موتا ، ژوزه در گوش پپ گفت فکر نکن بازی را بردی این تازه آغاز داستان است .پپ با حیرانی هر چه تمامتر در حال فکر کردن به جملات ژوزه بود مورینیو با ماکیاول گری می خواست روی تمرکز پپ اثر گذاشته و او را از تصمیمات صحیح در جریان بازی باز دارد هر چه به پایان بازی نزدیک می شدیم حرف مورینیو مانند یک پتک در گوش پپ کوبنده تر بصدا در می آمد

.فلاش فوروارد به یکسال بعد .بارسا و رئال در مدت زمانی کم چهار بار باید با هم روبرو می شدند مورینیو به بازیکن هایش سفارش خاصی روی بازی مسی کرده بود که به هر شکل ممکن او را متوقف کنند اما ماموریت ویژه متعلق به په په بود که او را از دفاع وسط به  هافبک میانی  آورده  تا مامور مستقیم مسی شود  بدون شک مورینیو به او دستور داده بود که روی روح و روان مسی تاثیر بگذارد .په په در آن چند بازی چرک بازی کرد .در بازی رفت چمپیونز در صحنه ایی که مسی تحت فشار عصبی په په ، توپ اوت شده را مجددا با شوت به تابلو های تبلیغاتی کنار زمین کوبید .په په سریع خودش را جلو کشید و دقیقا همان حرکات استادش را احتمالا با همان کلمات تکرار کرد .انگشت روی پیشانی و چته بچه مگه دیوانه شدی عقلت رو از دست دادی اما په په گناهی نداشت او هم دست آموز آموزگاران مکتب ماکیاول گری شده بود . وقتی په په اخراج شد مسی مانند پرنده ایی بود که بالهایش باز و از قفس آزاد شده .گل اولش یک سوپر گل بود که مادرید و اسپانیا و جهان را تکان داد .بار روانی منفی بازی په په چنان بود که هنوز که هنوزه  مسی نتوانسته جلوی په په بازی خود را انجام دهد    

مورینیو و ماکیاولیسم مذهبی 

ژوزه چندی پیش گفته بود بعضی ها مرا دوست ندارند همان گونه که بعضیها مسیح را دوست ندارند. او از مهربانی و گذشت مسیح نگفت و از پیامش که بشارت به صلح و دوستی بود که چکیده فلسفه رئال هم هست اما از رنج مسیح گفت و از مصلوبیتش که گناهان همه بندگان را بدوش گرفته.

گویا مورینیو هم می خواست برای آسایش خانواده / قبیله / تیمش  همه رنجها را بروی دوشش گیرد  اما او مسیح نبود او عملا رنجها را بر دوش دیگران انداخته بود .... او یک کاتولیک معتقد و پیرو ارزش های کلیسایی و الهیات مسیحی پیشا مدرن بود در جزواتش الگوریتم ها و فلوچارت ها را با الهام گرفتن از دستورات انجیل ترسیم می کرد  اما جمله مغرورانه ایی که در شباهتش به مسیح بکار برد عملا به ماکیاولیسم مذهبی ، فرصت طلبی و عوام فریبی در دین پهلو می زد .

ولتر می گوید اگر ماکیاولی آموزگار شهریاری بود نخستین کاری که میکرد کتابی بر ضد ماکیاولیسم می نوشت  

 

هفت اختلاف ماکیاولیستی مورینیو با کاسیاس

یک -دوستی با بارسا .برای کاسیاس منافع ملی  ارجحیت داشت اما همانطور که پیشتر اشاره شد ژوزه می خواست از بارسا دشمن بسازد .کاسیاس از اسپانیا و تیم ملی می گفت اما مورینیو ماکیاولیستی ترین جمله تاریخ را فریاد زد : فقط تیم من ...

دو - خبر چینی برای مارکا .مارکا مافیای قدرت در فوتبال اسپانیا ست که به نهادهای بالایی قدرت متصل است همواره در طول تاریخ باشگاه ، بازیکنان وفادار و مطمئنی از درون رختکن اخبار و گزارشات را به اطلاع مارکا و البته نهادهای قدرتمند ذی نفوذ می رسانند .قبل از کاسیاس هم کسانی بوده و بعد از وی هم خواهند بود این یک اصل خلل ناپذیر در باشگاه مادرید است  .

سه - ضعف فنی  اینجا حق با مورینیو ست.

چهار - کاسیاس ، مورینیو را دوست ندارد و از او هم نمیترسد .در رختکن گردنکش است و حاضر جواب . و این با اصل ماکیاولی مورینیو تطابق ندارد : بازیکنان باید تو را دوست داشته باشند یا حداقل از تو بترسند .

پنج - تشکیل باند اسپانیایی تیم به رهبری کاسیاس و یار کشی درون تیمی در مقابل  پرتغالی ها. .کاسیاس هم متقابلا مورینیو را متهم میکند که با توجه خاصش به پرتغالی ها و فرق گذاشتن بین بازیکنان این اردو کشی را ابتدا او آغاز نمود .

شش - کاسیاس دو ماه است که با لورو مربی دروازه بانها صحبت نمیکند .مارکا  متوجه شد که لورو جاسوس مورینیو است و آن را به اطلاع کاسیاس و دیگر اسپانیایی های تیم رساند حالا هر وقت لورو می آید ، بچه هایی اسپانیایی تیم حرفشان را قطع می کنند مورینیو در واقع  یک اصل ماکیاولی را بکار گرفته بود :با قرار دادن جاسوسانی ، اوضاع را در کنترل خود گیر.

  هفت -کاسیاس نام رونالدو و مورینیو را بعنوان گزینه اول توپ طلا ننوشت در مقابل مورینیو هم در کمپینی که برای رونالدو راه انداخته بود فقط از رونالدو و مسی نام برد و هرگز یکبار هم به کاسیاس اشاره ایی نکرد .مورینیو هرگز در طول این سه سال از کاسیاس تعریف و تمجید نکرده حتی نامش را هم نبرده فقط میگوید دروازه بان 

  چرا کاسیاس ؟

کاسیاس برای رئال چیزی فراتر از یک بازیکن است .نمادی از ارزش های سپید پوشان که نسل به نسل  در دوره های مختلف به تیمهای مختلف منتقل شده .شناسنامه ایی با مشخصات  فلسفه رئال، کبوتر سپید صلح و دوستی و آرامش.

در هر دوره و هر تیمی این صلیب بر روی دوش کسی قرار داشته قبل از ایکر ، رائول بود و در آینده هم یک جنتلمن اصیل مادریدی دیگر. قدرت ایکر اگر از پرز بیشتر نباشد ، کمتر هم نیست .در خانه خانواده سلطنتی همیشه بروی ایکر باز است .کاسیاس لب تر کند مورینیو و همه تشکیلاتش دو ساعته از مادرید بار خواهند شد اما ایکر شخصیت آرام و غیر جنجالی ست .

او به منافع مادرید  و اسپانیا بیش از خواهش های نفسی خود فکر می کند.روز نخست که مورینیو آمد قدرت ایکر را فهمید اما خوزه بر اساس اندرزهای اربابش ماکیاولی نمیتوانست قدرت کسی را بالاتراز خودش بیند دستش را هم روی نقطه ضعف ایکر گذاشت :مشکل فنی .کاسیاس برای یک دروازه بان مدرن امروزی ، قد و دست کوتاهی دارد .رئال بدلیل همین مشکل گلهای زیادی را روی ضربات  ایستگاهی ، سانتر های کنار و شوت هایی که در زاویه زده می شود ، دریافت کرده .

مورینیو می خواهد اگر در رئال ماندنی شد ، با این بهانه کاسیاس را کنار زده ، مبارزه و جنگ قدرت را به نفع خودش به پیش برد .در مقابل کاسیاس اعتقاد دارد مورینیو با این جنجالهایش فلسفه رئال را زیر سوال برده .او حاضر است از حق خودش بگذرد اما محال است از حق رئال مادرید عقب نشینی کند    

 

مورینیو و خبرنگاران 

مورینیو خبرنگاران را روشنفکران گوگلی خطاب کرد که سواد و معلوماتشان را با سرچ کردن در اینترنت از گوگل و ویکی پدیا پیدا می کنند .جماعت بی سوادی که اگر او وجود نداشته باشد آنها مطلب دیگری برای چاپ کردن ندارند .گفت گیر دادن ورزش ملی اسپانیا ست خبرنگار رادیو مارکا را اشغال خطاب کرد و گفت مثل تو ، دو سه تا سیب گندیده (کاسیاس ، راموس ،...)دیگر در رختکن هست که آنها را هم باید بیرون بیاندازد.

در مقابل خبرنگاران  گفتند ژوزه  فوتبالیست و آدم بزرگی در دنیای فوتبال نبوده ،فقط با جاه طلبی و روحیه تهاجمی ،تحقیر مربیان و بازیکنان حریف ، شلوغ بازی و جنگ و درگیری بنوعی قدرت خودش را بشکل غیر طبیعی افزایش داده  و توانسته  مشهور شود (استفاده از تئوری شهریارهای نوبنیاد ماکیاولی )گفتند خودش را خاص خواند و به مردم قبولاند که بزرگ است .

در کنفرانس های مطبوعاتی به همه می پرد و از تنها چیزی که صحبت نمیکند فوتبال است وقتی با مارکا درافتاد ، مارکا گفت مورینیو با دم شیر بازی نکند .مارکا بخشی از تاریخ و هویت رئال و به نهادهای قدرت در اسپانیا متصل است .سابقه نداشته مارکا بدنبال مربی بیافتد امامربی بتواند جان سالم بدر برد .

توماس رونکرو سردبیر اس را طرفدارهای رئال می شناسند .یک مادریدی اصیل که همیشه مخلصانه حرف می زند در مدت این دو سه سال از معدود آدمهایی بود که در همه حال پشت مورینیو ایستاد و ازش طرفداری می کرد توماس وقتی راجع به رئال صحبت می کند بقیه باید کنار بزنند در مطلبی چندی پیش دلسوزانه نوشت :آقای مربی سپید باش اینهمه تلخی ، سیاهی و بدبینی برای چی ؟

این حرف از یک جنبه قابل تامل است مورینیو در دنیای فوتبال زندگی می کند و  بقول معروف از آن نان می خورد اما دوستان معدودی دارد دیواری از غرور ، تنفر و بدبینی بدور خود کشیده و هر کسی را بداخل آن راه نمیدهد چند روز پیش مجبور شد  با یکی از بقول خود دشمنانش ،پلاتینی ، دست بدهد واحوال پرسی کند .توماس اضافه می کند او در خلوتش برای تماشاگران  اینتر شک ریخت و از هوادارهای چلسی  گفت .واقعیت اینکه او روح و فرهنگ رئالی ندارد و به تیم فقط به چشم یک شغل و وظیفه نگاه میکند .او از سومین چمپیونز میگوید نه از دهمین  

  

کمپین ضد رونالدو

رونالدو حالا اعتقاد پیدا کرده یکی از دلایل نبردن توپ طلا مورینیو بوده .در آن یکی دو ماه سرنوشت ساز رای گیری ، مورینیو هر جا نشست و بلند شد از حق رونالدو گفت تا جایی که صدای خیلی از بزرگان فوتبال در آمد حرف آخر را بکن بایر زد گفت مورینیو دارد خودش را به در و دیوار میزند  که رونالدو انتخاب شود  وجهه نه چندان مقبول مورینیو باعث شد همان چهار نفرباقیمانده هم رای شان را برگردانند نقش تبلیغات به ضد خودش بدل شد  

 

داستان رئال و مورینیو ، جایت سبز هرمان هسه 

قهرمان داستان ما خیلی  زود با ریش بورلندن نشین به ته خط رسید فردایش میلان بود و روبروی لوطی ترین مدیر دنیا .سریع زد تو کار آرمانی و دویچه گابانا ،سیاه و سورمه ایی و خاکستری ، خوش تیپ تر که شد - کیه که یک هفته آب میلان را بخوره و خوش تیپ نشه - سه سوت همه را چپ و راست کرد و یک هت تریک گذاشت روی میز رئیس و گفت چاو سینیور رئیس هم لوطی گری کرد و نه نگفت.

  از هواپیمای مادرید که پیاده شد ، صد نفر را رد کرد تا به پرز رسید آقای خاص حساب کار دستش آمد  اینجا مادرید است و این تو بمیری نه از آن توبمیری هاست  کنفرانس مطبوعاتی که رفت قیصری حرف زد و گفت من یک  کار دارم یعنی سه  کار . اول پایین کشیدن بارسا دوم پایین کشیدن بارسا و قهرمانی لالیگا سوم پایین کشیدن بارسا و قهرمانی اروپا همه جیغ و کف زدند و ماچه بوسه بود که هوا می رفت یکی از فرط خوشحالی ازته سالن بلند شد و فریاد کشید نبود ؟ همه گفتند نبود .

ژاوی که در بارسلون پیش مادرش روی سوفا دراز کشیده و داشت قهوه اش را سر می کشید ، گفت ما هستیم خدمتتون.فردایش مربی رفت سر تمرین و گرد و خاک کرد و گفت از آنهایی که با من کار کرده اند بپرسید  ایکر که سرش پایین بود خمیازه ایی کشید و گفت راموس ساعت چنده ؟ سال اول از سه کار هیچ کار نیامد یک جام آمد و مادرید کم و بیش راضی اما سال دوم بود که کولاک شد لالیگا را نابود کرد و بعد از چند باخت به رقیب ، پیروزی را به چنگ آورد اما از آخر سال دوم بود که مشکلها شروع شد  هوای همشهری هایش  را بیشتر داشت کونترائو سیگاری زد و توی روی فاریا ایستاد اما  فقط چند جلسه روی نیمکت فرستاده شد .په په که در لالیگا دست و پا لگد میکرد ،نازک تر از گل هم نگفت  رونالدو که گاه و بیگاه بی انضباطی  میکرد را هیچ نگفت در عوض گیر داده بود به اسپانیایها : شما اسپانی ها دو بار قهرمان جهان شدید فکر کردید مادرید پایتخت دنیاست  اما آنها رام شدنی نبودند و این برای مربی که همه رختکن هایش رام و خام اش بودند سنگین بود او می خواست نشان دهد اگر از رئال گنده تر نیست کمترهم نیست دنیا اما میگفت هیچ کس مثل رئال بزرگ نیست .

این همه داستان نبود مربی به زمین و زمان گیر داده بود به داور و حریف و بازیکن و تقویم و روزنامه و چمن و هوادار و باشگاه و آکادمی و  کاستیا و دکتر و آشپز و زیدان و توریل و والدانو و فقط پرز این وسط قصر در رفته بود. از بالا به پرز گفتند چرا این قدر میدان دادی کمی جلویش را بگیر پرز با همان ماخوذ به حیایش گفت مو جان اینقدر جنجال چرا ،مردم برای لذت و آرامش و فراموشی مشکلات دنبال رئال و فوتبال می آیند اما مربی به جنجال و استرس و فشار علاقه داشت  .حالا همه می خواهند پایانش باخت - باخت نباشد ، بشود برد -برد بعدش هم چاو سینیور   

 بزرگی رئال، مورینیو را بلعید

رئال مانند یازده سپتامبر دوران کاری مورینیو را به دو دوره قبل و بعد آن تقسیم کرد مورینیو هرگز نتوانست در رئال اقتدار و اتوریته تیمهای قبلیش را بدست آورد رختکن او انسجام و اتحاد رختکن های پیشتر را نداشت.

رئال طویل عریض ترین باشگاه دنیاست همه حرف دارند اما هیچ کس حرف آخر را نمیزند همه قدرت دارند اما هیچ کس قدرت کامل را ندارد همه حق آب و گل و نظر دادن دارند از پادشاه و رییس و وزیر و کارمند و پیشکسوت و هوادار و مربی وبازیکن و باشگاه و مدیر و روزنامه  گرفته تا کسی که یکبار سر تمرین تیم توی والدیباس رفته تا کسی که پنجاه سال پیش بخاطر رئال یک چک توی برنابئو خورده تا کسی که یک چای با پرز نوشیده .

مورینیو مثل تیمهای قبل نتوانست همه چیز را کنترل کند و بر اوضاع مسلط شود دلیل دیگر آن هم مشکل تاریخی پرتغالی ها با اسپانیا ست .اسپانیا همیشه بر پرتقال مسلط بوده و هیچگاه زیر سایه آنها قرار نگرفته .مردم اسپانیا یک حس برتری نسبت به مردم پرتغال احساس میکنند در ورزش کمتر اسپانیا مغلوب پرتقال شده بخش اسپانیایی رئال به کرنش مورینیو درنیامد و توی صورتش ایستاد .مو هیچوقت چنین شرایطی را در باشگاههای قبلی اش تجربه نکرده بود مورینیو در رئال ترک بر داشت ترکی که با صد قهرمانی هم جوش نمیخورد این بزرگترین خسارت مورینیو در مادرید بود .

شاید مورینیو فکر کند جای دیگر میرود و خودش را بازسازی میکند شاید بله شاید هم نه اما حالا همه باشگاهها ، مدیران ،مربیان و بازیکنان فهمیده اند بله ، مورینیو هم شکستنی است     

 رئال از مورینیو مربی بهتری ساخت 

 این جمله ایی بود که ژوزه چند بار تکرار کرد او که استاد پروزه های کوتاه مدت بود تیم را تحت تاثیرش قرار داد وبا بالا بردن انگیزه بازیکنان و افزایش خود باوری شان کلمه باخت را از فرهنگ لغت رئال دور کرد او در رئال فاکتورهای جدیدی را به توانایی های قبلی خود و تیمش اضافه کرد او فهمید چگونه تاکتیک های متنوع هجومی را بکار گیرد و تعداد گل زیادی را در یک مسابقه بثمر رساند.سریع تعویض میکرد و تغیر تاکتیک میداد یک مهاجم به دو ، سه گاهی چهار . دو و سه وسط را هر جور تغیر میداد چهار دفاع را سه یا دو میکرد چپ راست ،راست چپ وسط بالا ،بالاپایین اما سال سوم داستان چیز دیگری شد      

 

وضعیت رئال در فصل جاری 

در این فصل رئال گویا به مرگ تاکتیکی و یکنواختی بازی دچار شده خستگی یورو ،خالی شدن انگیزه و بدنها ، پیش فصل خسته کننده سبب شد که فصل را خوب شروع نکنند اما دو بازی خوب اول فصل - بارسا و منچستر سیتی - تیم و مربی را بیشتر انحراف داد آنها فکر کردند تیم اوکی است و گاهی متغیر ظاهر میشود اما تیم ، تیم خوب فصل قبل نبود.

بی هنری خوزه در یارگیری هم قوز بالا قوز بود .یکی از مشکلات قبل از مورینیو تعدد ستاره در رختکن و بی ثباتی بود مو سعی کرد آدم زیادی را در رختکن جمع نکند تا بچه ها از نیمکت نشینی ناراضی باشند اما نفرات اضافه شده هم چنگی بدل نزد.مودریچ یک خرید اشتباه بود او در کرواسی و تاتنهام در سیستمهای ۴-۴-۲ و ۴-۳-۳  بعنوان یکی از دو هافبک وسط یا کنار بازی کرده بود مودریچ بازیکن ۴-۲-۳-۱ نیست نه با ان جثه میتواند هافبک دفاعی بازی کند و نه بازیکن پست ده است .

آنجا بیلیارد بازی مثل اوزیل را می خواهد پاسهای بیلیاردی اش به رونالدو با دورتموند و به کایخون در جام حذفی را بیاد آورید.اوزیل یک خاصیت منحصر بفرد دیگری هم در دنیای فوتبال دارد همیشه سی ثانیه جلوتر از بازی حرکت میکند بقیه تیم رئال هم اجمعین نسبت به پارسال افت داشته اند 

  

چمپیونز لیگ -- آخرین سنگر ، ده روی نه 

 تیمهایی مثل رئال و دورتموند لیگ های داخلی را فدای سی ال خواهند کرد .شرایط امروز دو تیم رئال و منچستر هم هیچ ربطی به شرایط چهل روز دیگر دو تیم ندارد فوتبال هر روز در حال تغییر است این شاید  آخرین شانس و نبرد دو تیم در پیراهن باشگاهی شان در چمپیونز باشد .

مورینیو شاید سال آینده در رئال نباشد و سر الکس هم ممکن سال دیگر  بازی یونایتد را از خانه تماشا کند .هر دو زور آخرشان را خواهند زد .مورینیو که استاد تک بازی و  پانزده دقیقه رختکن است با همان جادوی کلامش روان بچه هایش را کوک کرده و پر از انگیزه و ذهن های آماده می کند .فرگوسن هم آدمی نیست که راحت از میدان بدر شود این گل بازیهای یک هشتم است منتظریم ببینیم  پایان بازی کی لیوان را بالای لیوان خواهد زد چیرز !

 

 آینده رئال

آینده رئال و مورینیو الزاما به هم گره نخورده . نه رئال تیمی است که لنگ مربی بماند و نه ژوزه مربی ست که روی زمین بماند.

پروژه فصل آینده مادرید  گویا بازگشت به خویشتن و ارزشهای ناب رئالی  ست و چه کسی بهتر از رافا بنیتس .یک مادریدی اصیل که مربی کاستیا بوده و با جو باشگاه و برنابو کاملا آشناست رابطه اش با مدیریت ، کارکنان ، مطبوعات و هوادارها عالی ست به آکادمی اهمیت خواهد داد و شاید بتواند طرح یکپارچه ایی  برای تیم پایه و بزرگسال پی ریزی کند از درون لالیگا هم برای رئال بازیکن خوب  پیدا خواهد کرد.

متاسفانه مرغ همسایه همیشه برای مادرید غاز بوده هیچگاه به داشته ها و توانایی شان  واقف نبوده یا اطمینان نداشته اند.تا وقتی آربلوا  و ژابی در اسپانیا بودند نگاه چپ هم بهشان نمیکردند بعد رفتند  با کلی احترام از لیورپول آوردند شان .تا وقتی سیلوا و ماتا و کاسورلادر لالیگا بودند  انگار نه انگار حالا چپ و راست پیغام و پسغام می فرستند مثل همین رافا راست راست دو سال بیکار میگشت و اصلا این جماعت یادشان نبود ما یک بچه  مادرید هم در میان مربیان خوب دنیا داری.

هوادارها هم فکر نکنند جام دهم فقط به ناف مورینیو بریده شده چلسی با بزرگترین مربی های جهان،  مورینیو و آنجلوتی تا نیمه نهایی بیشتر نرفت .مورینیو هر چه  در نیمه نهایی زور زد عین دو بار همین رافا حالش را گرفت دست آخر  با دو تا از بر و بچه های خودش -دی ماتئو و گرانت - تا فینال و قهرمانی رفت یک کمی هم تقدیر و سرنوشت در این قهرمانی ها دخیل است..رئالی ها البته باید در تابستان خودشان را تقویت کنند

.بال کنار (گرت بیل )، مهاجم نوک ( فالکائو ) دفاع راست (رافائل ) پست شماره ۱۰ (سیلوا یا ماتا) هافبک دفاعی (ام ویلا )و یک دروازه بان و نه سوپر دروازه بان برای آنها از واجبات است     

 

آینده مورینیو

همین حالا هم پیشنهاد دست به نقد پاریسی ها را در جیب دارد .می گویند رویا فروش است نه  رویا ساز میگویند میراث اش برای مربی بعد از خود یک تیم درب و داغان و در هم شکسته است تیمی که رس اش کشیده شده و تا مغز استخوان از همه چیز خالی شده اما هر چه باشد برای تیمهای بی رویا و بی افتخار و بی جام مربی ایده الی ست .چند وقت پیش گفته بود خوب است در پایان فصل باشگاه از من راضی نباشد یعنی اجازه  دهد تا روم ........

یک جا بند نمی شود مثل اجداد پرتغالی اش دائم در سفر است جایی را کشف میکند و دوباره کشتی اش را به آب می اندازد  یک سفر بی انتها  دو باره باز خواهد گشت  دوباره او را  خواهیم دید بر کشتی تنهایی اش  تنها ترین تنهای دنیا  یکه سوار قهرمان  پارو بزن ناخدا ، بر کشتی زورق شکسته  با بادبانی برافراشته - پرچم هنوز بالاست - بر دریایی پر از موج پر از طوفان چنان هائل چنین گرداب .

کاپیتان واسکو دوگامای  قصه ما  بر لب عرش دستهایش سایه   دور دست ها را تماشا  سرزمین های نادیده  زندگی های ناتمام مردمانی چشم انتظار عشق هایی در رکاب  پارو بزن ناخدا ، آتش به جان دریا بکش و بمان در خاطر هر موج  یاورهمیشه مومن سفرت سلامت باد


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 14 دی 1391 ا 22:27 نويسنده : Hamidreza ا
.: Weblog Themes By violetSkin :.