شاید هیچ کس به اندازه متولدین سالهای پایانی دهه شصت نتواند حرفها و احساسات من را آن طور که از خودم بر میآید درک کند. ولی شور و حالی که در روزهایی خاص برای ما تجربه و بعدا تبدیل به خاطره شد از جنسی بود که شاید دیگر تکرار شدنی نباشد. برای استقلالیهایی که تا چشم باز کردند برتری پرسپولیس جلوی چشمشان بود. پرسپولیسی که هم در تعداد ملیپوش و بعد از آن در تعداد لژیونر به تیمهای معتبر خارجی اصلا با استقلال قابل قیاس نبود و در سالهایی که نیمکت استقلال به دست سکوموروخوف، مرحوم حجازی و حتی رولند کخ دست به دست میچرخید، پیروزی در دربی تهران هم تقریبا تبدیل به رویا شده بود.
تقریباای که میگویم در مورد یک دوره ۵ساله بود که رنگ پیروزی در دربی را ندیدیم و بعد از آن هم با بازگشت منصور پورحیدری تنها با یک گل آفساید توسط اکبرپور بود که این طلسم شکسته شد و ما هم فهمیدیم پیروزی در دربی چه مزهای است. پیروزیای که البته چندی بعد با شکست ۳-۱بهپرسپولیس دوباره ما را به حال و هوای سابق برگرداند. این حس و حال همیشه همراه ما بود و به قدری خطرناک شده بود که حتم داشتیم تعداد بردها و آوریج گل و چنیدن و چند رکورد دیگر در مجموع آمار دربیها که همواره دستمایه کل کل با پرسپولیسیها بود را هم از دست میدهیم و ضمیمه همان عدد ۶ای میشود که یک عمر توی سرمان میکوبند. تا اینکه....
***
آن روزها خبری از ۴برد پیاپی یا ۴گل زده فرهاد مجیدی در ۴بازی پیاپی و کلا چیزی که بشود به استناد آن بر عدد ۴اتکا کرد وجود نداشت. آن موقع تنها عقبهای بود که طبق اشارات بالا با شیب منفی رو به جلو حرکت میکرد و خطر از دست دادنش هم مثل خوره به جانمان افتاده بود. این بار اما امیر قلعه نویی با خانه تکانی اساسیاش در بدو ورود به استقلال، تیمی جدید و متفاوت ساخته بود که اگر چه از نظر ستارههای محبوب تیم غنیای محسوب نمیشد، ولی به شدت دوست داشتنی بود و قابل احترام. تماشاگران هم اسم هیچ یک از آن ستارهها را صدا نمیزدند، چرا که یک دو جین از همانها فصل قبل تیم را تا رتبه نهم جدول پایین برده بودند و کلاهشان دیگر پشمی نداشت.
امیر قلعه نویی بود و تیم جوان و با انگیزهاش. جوانهایی که هر کدام قرار بود به زودی سوپر استارهای این فوتبال شوند و هر ساله با قیمتهای نجومی قرارداد ببندند. آری. تیم قلعه نویی تیمی متفاوت بود و شاید البته تنها کسی که جرئت استفاده از آن جوانها مقابل پرسپولیس وحشتناک را داشت خود او بود.
پرسپولیسی که با ۸گل پگاه گیلان و با ۵گل فجر سپاسی را از پیش رو برداشته بود به مصاف استقلالی میرفت که از لحاظ تجربه حرفی مقابل رقیب دیرینه نداشت. وقتی ترکیب دو تیم اعلام میشد صدای هواداران به آسمان بلند شد که این دو مدافع میانی ناشناخته چطور میتوانند جلوی حملات زهر آسای دایی و کاظمیان و سایر پرسپولسیها را بگیرند. عدهای قلعه نویی را به باد انتقاد میگرفتند و عدهای دیگر دعای باخت با تفاضل گل پایین را در سینه داشتند. خلاصه همه چیز مهیا بود الا اعتقاد به پیروزی روی سکوها.
امیر قلعه نویی در آن روز رویایی با درخشش سامره و فکری و گلهای حیاتی و زیبایشان توانست اولین دربیاش را با موفقیت پشت سر بگذارد و اتفاقا آن نتیجه بحرانی شد بر آتش زیر خاکستر پیشکسوتان پرسپولیس که شمشیر را از رو بسته بودند و منتظر بهانه برای حمله. آن شکست ورود پرسپولیس به بحران و سقوطش در امتیازگیری و جدول رده بندی بود که به کل پروژه ۹میلیاردی غمخوار را سرنگون کرد.
اصل کلام نه حلاوت آن پیروزی بود و نه دربی بعدش، بلکه منظور ما دقیقا سومین پیروزی امیر در دربی بود که در فصل سوم حضورش در استقلال آن را رقم زد. امیری که در دو فصل گذشته هر بار حداقل یک بار پرسپولیس را میبرد و این بار هم برای حفظ رکوردش نیاز به بسته نگاه داشتن دروازه تیمش داشت و همین کار را هم کرد. ولی دو گل مردود پرسپولیس که یکی از روی کرنری به دست آمد که اصلا کرنر نبود و گل دوم هم که به کل آفساید بود. ساعت دقیقه ۸۹را نشان میداد و امیدها کم کم داشت رنگ میباخت.
توپ چرخید زیر پای فکری و او هم با شوتی برق آسا توپ را از بین پاهای محمدی عبور داد تا بازی به تساوی کشیده شود. شور و حال مجددا به سکوها برگشت و عدهای که عزم رفتن کرده بودند میخکوب شده تا دقایق پایانی را هم با خیال راحت پشت سر بگذارند. ولی چیزی اینجا ناقص بود. همه چیز برای پیروزی محیا بود الا یک چیز و آن هم اندکی خوششانسی. تا اینکه در دقیقه ۹۳توپ از سمت راست زیر پای فرزاد مجیدی به هوا غلتید و با وجود اینکه به شدت بوی گل میداد توسط هواداران قرمز جدی گرفته نشد تا قربانی با یک پرش بلند توپ را به گوشه کناری دروازه فرستاد تا شاید خاطرهانگیزترین پیروزی استقلال در دربی را رقم زده باشد.
از حال و روز من در آن دقایق همین را بگویم که از خوشحالی تا یک قدمی مرگ رفتم ولی شانس با من بود و الآن سالم و سرحال در خدمت شما هستم.
***
آن روزها قطعا دیگر تکرار نمیشود و مخاطب جدید فوتبال از خواندن خاطرات این دوره چیزی دستگیرش نمیشود، چرا که ما به ازای بیرونی برایش تصویر نشده است. تابویهای شکسته شده در این بین مثل عادی بودن جا به جای بین دو تیم و.. هم میتواند به کاهش جذابیت این بازی حتی بیش از پیش لطمه وارد کند. ولی مقصر اصلی همان کسی است که مراقب اتومبیل خود نبود
نظرات شما عزیزان: